افسونگر شرقی | ||
|
جوانی... جوانی منزلی است که مابین مسافت کودکی و پیری واقع شده است.ایام کامیابی و سلطنت زندگی در آن طی می شود.گره ایست که رشته طفولیت را به کهولت می بندد.ستاره ای است که فقط یکبار در آسمان عمر طلوع می کند.ترکیبی از بی تجربگی و شادمانی و غفلت.فصلی از کتاب ترجمه حال انسان که مهمترین فصل آن را نشان می دهد.غده ای است که مغلوب نمی شود.بازیچه ای است که قدر و قیمت آن مجهول است.فرصتی است که بیش از یک دفعه نمی توان آن را بدست آورد.آفتابی است که با غروب خود جز حسرت و افسوس چیزی باقی نمی گذارد.نعمتی است که به خیر یاد می شود و فقدان آن همیشهموجب تاسف است.
مقایسه دوران پیری و جوانی
جوانان نادانند و پیران ناتوان. جوانان می توانند ولی نمی دانند. پیران می دانند ولی نمی توانند. جوانان سرکش و مغرورند.چون سیلاب طغیان می کنند و همه چیز را از گذرگاه خود به عقب می زنند. چون طوفان به هیجان می آیند.چون آتش شعله ور می کنند و خار و خس مشکلات را می سوزانند.ولی افسوس که نیروی خود را بیهوده صرف می کنند.پیران خاموش و آرامند.چون دریا ژرف و بی حرکتند. در اعماق خود گوهرهای حکمت نهفته اند ولی افسوس که ناتوانی پیری کارشان را ساخته و یارای کار وکوشش ندارند.چه خوشبختند پیرانی که از نیروی جوانی زخیره دارند و چه خوشبخت جوانانی که نیروی خود را برای پیری نگه می دارند. [ جمعه 88/3/1 ] [ 4:21 عصر ] [ شبانه ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |