افسونگر شرقی | ||
|
تو بی من تنگدل، من بی تو دل تنگ / جدایی بین ما فرسنگ فرسنگ / فلک دوری با یاران می پذیرد / به خورشیدش بماند داغ این دل تنگ گر نخل وفا بر ندهد، چشم تری هست / تا ریشه در آب است، امید ثمری هست، آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل / در دامنش آویز که با وی خبری است گفتم دل و جان در سر کارت کردم / هر چه که داشتم نثارت کردم / گفتا تو که باشی که بکنی یا نکنی؟ / آن من بودم که گرفتارت کردم سالها شد که رخ زرد مرا دوست ندید / بس که خون جگر از دیده روان است مرا عشق من با خم ابروی تو امروزی نیست / دیرگاهی ست کزین جام هلالی مستم ( حافظ ) حاصلم درد دل است از دل بی حاصل خویش / به که گویم من دلسوخته درد دل خویش دلی بستم به آن عهدی که بستی / تو آخر هر دو را با هم شکستی گرچه کردم ذوقها از آشنایی های او / انتقام از من کشید، آخر جدایی های او هر که را دیدم از مجنون و عشقش قصه گفت / کاش میگفتند در این ره، چه بر لیلا گذشت گفتمش: زیباترین لخند چیست؟، گفت: لبخندی که عشق سربلند وقت مردن بر لب مردان نشاند عشق یعنی پاکی، عشق یعنی اطمینان، عشق یه زهر شیرینه، که دکترها نمیتونن درمانش کنند!
[ سه شنبه 89/7/6 ] [ 4:27 عصر ] [ شبانه ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |