افسونگر شرقی | ||
|
دوستی شاید شبنمی باشد که بر گلبرگی لغزیده است.
دوستی شاید عطر خوبی باشد که باد از سر یاس دزدیده است.
دوستی شاید ترس از دوری توست، تنهایی من.
دوستی شاید راه رفتن بر دیوار بلند ابدیت باشد.
دوستی آن نیست که فریاد زنی، “آه … احساس من از طوفان آشفته تر است ! “.
دوستی مرگ من ها، در ضربان دلهاست.
دوستی شاید طرفه خاکی باشد از بلندِ ملکوت.
دوستی شاید تکه نانی باشد بر سر سفره ی آب.
دوستی شاید آغازی است برای پایان
دوستی به حقیقت، پایانی است برای دل تنها.
دوستی گذر اشک است در رگ دورترین انسان از من.
دوستی پایان اندوه نیست، شروعی است برای لرزیدن دل.
دوستی راه نسیمی است که در کوچه ی استغنا، در پی ثانیه ها پیدا شد.
دوستی نابودی “میم” از پس “بودنم” است.
دوستی پیوستن “ما” به شروع سخن است
[ چهارشنبه 89/7/7 ] [ 8:19 صبح ] [ شبانه ]
[ نظرات () ]
ذهنم درگیر ترانه و شعر و شلوغی است دلم در آغوش بیتویی دنیای تهی سهم سخاوت نگاهم را چگونه خواهد داد؟ این جا نشسته ام پشت پنجرهای گشوده به تونلی که از دروغ شروع می شود تا ته حقیقت ... سیاهچاله های داشتن از عشقهای مجازی و خندهدار دو روزه و کماکان شیرین و پیچیده در نسخههای کاری که بگذرم، خواندن و دیدن و سرودن فقر روحی و مادی آدمها، فقر مالی شبانه های دور افتاده و بینشان سرزمینم که از شدت بی آبی پیش از جوانهزدن میمیرند ... دگرگونم میکند... می کُشد مرا این نتوانستن. خواندن نداشتنهای دخترکان زیبای سرزمینم ... می کُشد مرا نبودن و نیامدنِ روزهای سپید دیگری برای برههای کوچک تسلیم ... می کشد مرا کوچه های سرد... چهزه های زرد... خدا، گله هم که بلد نیستم و جز این اشک لعنتی ... [ چهارشنبه 89/7/7 ] [ 8:8 صبح ] [ شبانه ]
[ نظرات () ]
دل من تنها بود.دل من هرزه نبود.دل من عادت داشت فک کنم غیبتم کمی طولانی شد ولی....... اینبار با دست پر اومدم دوستون دارم [ سه شنبه 89/7/6 ] [ 4:45 عصر ] [ شبانه ]
[ نظرات () ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |